داستانها و نکات تربیتی برای حسین و حسام

مشکلات تسلیم شدن در برابر خواسته های غیرمنطقی کودکان

1396/12/26 16:42
نویسنده : وحید پرهام
272 بازدید
اشتراک گذاری

توجه دقیق به خواسته های فرزندانمان نشانه ی عمق محبت ما به آن ها است. وقتی فرزندان ما به چیزی نیاز دارند و ما با کمال میل آن را در اختیارشان قرار می دهیم، در واقع شخصیت آن ها را تکریم کرده ایم. به همین دلیل است که آن ها از این رفتار ما به خود می بالند و احساس غرور می کنند.
توجه داشته باشیم که وقتی فرزندانمان خواسته هایی از ما دارند، با بی اعتنایی از کنار خواسته ی آن ها نگذریم. بلکه اگر خواسته ی او را منطقی دیدیم در اسرع وقت خواسته اش را اجابت کنیم و بدون دلیل آن را به تأخیر نیندازیم.
اما اگر خواسته های فرزندانمان غیرمنطقی یا زیاده خواهانه بود، چه باید کرد؟
تربیت دینی کودک . هم اندیشی دینی آنچه مسلّم است این است که پذیرفتن این خواسته ها اشتباه محض است. به همین دلیل به هیچ وجه نباید تسلیم فشارهای آن ها شویم. اگر به راحتی تسلیم فشارهای کودکان خود شده و به این گونه خواسته های آن ها جواب مثبت دهیم، صدماتی به فرزندانمان وارد می سازیم که ذیلا به برخی از آن ها اشاره می شود.

مشکلات تسلیم شدن در برابر خواسته های غیرمنطقی

۱) خروج از تعادل رفتاری:
این کار موجب می شود تا به تدریج کودک از تعادل رفتاری خارج شده و گمان کند که ما باید گوش به فرمان او باشیم و هر دستوری که داد بدون چون و چرا اجرا کنیم! چنین فرزندانی در واقع، برای خواسته های دیگران ارزشی قائل نیستند و با افتادن در دام خودخواهی و تکبّر، حاضرند به هر قیمتی که شده به خواسته های خود برسند. هر چند که به قیمت آزار و اذیت دیگران تمام شود.

۲) عدم مقاومت در برابر خواسته های نفسانی:
اگر هر چه فرزندانمان خواستند بدون توجّه به معقول بودن یا نبودن آن برایشان تهیه کردیم در واقع نیروی «نه» گفتن به خواسته های نفسانی را از آن ها گرفته ایم. فرزندان ما همواره در دوراهی عقل و هوای نفس خود قرار خواهند گرفت. این کار موجب می شود تا همواره در ستیز بین عقل و نفس، خواسته ها ی نفسانی خود را برگزینند و خود را در معرض انحراف و تباهی قرار دهند. افتادن در دام اعتیاد و تن دادن به دوستی های خیابانی از جمله انحراف هایی است که ممکن است دچار آن شوند.

۳) فرار از مشکلات زندگی:
اگر از هم اکنون در مقابل این گونه خواسته های فرزندانمان نایستیم و بخواهیم همه ی توقعات آن ها را برآورده کنیم، وقتی وارد جامعه شده و با مشکلات و ناکامی های آن مواجه شدند دیگر توانی برای تحمّل ناکامی های آن ندارند و خیلی زود تسلیم مشکلات خواهند شد. به همین دلیل از مواجهه با مشکلات زندگی شانه خالی می کنند و انتظار دارند اینجا هم والدین جاده صاف کن زندگی آن ها باشند.
 مادری می گفت: پسرم با اشتیاق خود را برای کنکور آماده می کرد. وقتی نتیجه ی کنکور به او رسید متوجه شد و نتوانسته از سدّ کنکور بگذرد و وارد دانشگاه شود. با این شکست پسرم به یکباره دگرگون شد. او نه تنها نماز و روزه اش را کنار گذاشت، بلکه چوب حراج به اعتقادات پاکش زد و آن ها را از دست داد. او می گوید: «اگر خدا، خدا بود چنین سرنوشتی متوجه من نمی شد!» هر کاری کردیم که او را دلداری دهیم نشد که نشد! این مادر در میان کلامش به نکته ی قابل تأمّلی اشاره کرد. او گفت: «نمی دانم چه کنم! ما تا به حال هر کاری که فرزندمان می خواست برایش انجام می دادیم و اجازه نمی دادیم غبار سختی بر چهره اش بنشیند. حالا مانده ام که این پسر چرا به این روز افتاد!»
در واقع علّت مشکل این پسر خود والدین بودند. این پدر و مادر اجازه ندادند پسرشان مشکلات و سختی های روزگار را تحمل کند و بتواند از عهده ی آن ها برآید. روی همین اساس در مواجهه با اوّلین مشکل زندگی که دیگر کاری از والدین ساخته نبود، روحیه ی خود را از دست داده و به این روز افتاد.

۴) ناکامی در زندگی:
چنین کودکانی در تصمیم گیری های مهم زندگی از جمله ازدواج هم دچار مشکل خواهند شد. اگر چشمشان به کسی بیفتد و به او علاقمند شوند، پاهای خود را داخل یک کفش می کنند که حتما باید به او ازدواج کنند و حتی حاضر نیستند به حرف کسی گوش بدهند. وقتی هم احساس کردند با همسرشان مشکل دارند، اولین گزینه ای که به نظر مبارکشان می رسد طلاق و جدایی است! او گمان می کند که انتخاب همسر، همانند خرید عروسک و ماشین است که وقتی خواست بلافاصله برایش فراهم شود و وقتی با مشکل مواجه شد آن را دور بیندازد و یکی دیگر انتخاب نمایید .

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)